معرفی نمایشنامه
کرگدن اثر اوژن یونسکو
نمایشنامه کرگدن اثر اوژن یونسکو
کرگدنها یا کرگدن نمایشنامهای است در سه پرده اثر اوژن یونسکو، نمایشنامهنویس فرانسوی رومانیاییتبار که در سال ۱۹۵۹ نوشته شد. از این اثر به عنوان یکی از مهمترین نمایشنامههای سده بیستم و در زمره یکی از «نگینهای تئاتر دنیا در تمام اعصار» یاد میشود.
در طول سه پرده نمایشنامه همه ساکنین شهر کوچکی در فرانسه به کرگدن تبدیل میشوند و تنها فردی که تسلیم این دگرگونی جمعی نمیشود، شخصیت اصلی داستان برنژه است، شخصیتی گیج و دستپاچه که در طول نمایشنامه به خاطر تأخیرها و نیز نوشیدنهایش مورد انتقاد قرار میگیرد. نمایشنامه به طور کلی پاسخی به وقایع بعد از جنگ جهانی دوم و دربردارنده موضوعاتی مانند پیروی از رسوم و عقاید، فرهنگ، فلسفه و اخلاقیات است.
نمایشنامه کرگدن در سه پرده نوشته شده و داستانی را روایت می کند که در آن تمام مردم یک شهر کوچک واقع در فرانسه به کرگدن تبدیل می شوند، اما در این میان مردی به نام برنژه مقاومت کرده و تغییر شکل نمی دهد. در واقع برنژه عنوان قهرمان قصه را بر دوش می کشد. شخصیت برنژه مردی دائم الخمر، همیشه دستپاچه، گیج و شلخته را نمایان می کند که کمترین انتظار از وی برای ایستادگی می رود اما در پایان همه به جز برنژه به کرگدن تبدیل میشوند، البته دیزی دختر تندنویس شرکتی نیز تصمیم می گیرد همراه با برنژه در برابر کرگدن شدن مقاومت کند، اما سرانجام او نیز تسلیم می شود و به کرگدن تبدیل میگردد. اما برنژه تصمیم میگیرد که تسلیم نشود: «من آخرین انسانم. تا آخرش می مونم». و شروع به گریه میکند چراکه اگر بخواهد هم نمیتواند به کرگدن تبدیل شود.
اما نمایشنامه کرگدن چه پیامی در بر دارد و استعاره کرگدن گویای چیست؟
کرگدن حیوانی است که به دیگران توجهی ندارد. همانگونه که در جامعه نیز گاه انسانهایی همانند کرگدنها بدون توجه به اطراف و دیگر انسانها صرفاً به سمت اهداف خود حرکت میکنند و در این راه از آسیب رساندن به هر چیز نیز ابایی ندارند. در واقع بیتفاوتی آنچنان در وجود آنها نهادینه شده است که فقط به خود و اهداف خود می اندیشند و حساسیتی نسبت به وقایع پیرامون خود ندارند.
گسترش چنین رویه ای در جامعه موجب میگردد که گاه انسانها علیرغم میل باطنی به همراهی و همنوایی با این رویهها در جامعه بپردازند. ترس از تنهایی و یا متفاوت بودن و یا از دست دادن منافع به دلیل عدم پیروی از رویه مرسوم می تواند از دلایل این همنوایی باشند.
در این نمایشنامه افرادی با تفاوتهای فکری مختلف نهایتاً همگی به کرگدن تبدیل میشوند و منزوی و تنها فقط به خود میاندیشند. این افراد با تمام تفاوتهای فکری نهایتاً مغلوب رویه مرسوم میشوند و به تودهی انسانهای بی هویت میپیوندند که به ادامهی زندگی تکراری و یکنواخت محکومند. اپیدمی کرگدن شدن همان تکاپوی مردم برای پیروی از ایدهی فراگیر میان عموم یا دنبالهروی کورکورانه از سایرین است.
این نمایشنامه داستان بی هویتی مردمی است که به تدریج با قبول یک موجود زمخت به نام کرگدن، بتدریج با پذیرش و حتی زیبا قلمداد کردن آن، خود نیز به این حیوان مبدل می شوند زیرا از متفاوت بودن هراس دارند و فقط در این میان برانژه با تمام ویژگیهایش از هویتی مستقل برای مقابله با این پدیده برخوردار است.